مهرداد ::
پنج شنبه 87/3/2 ساعت 2:39 عصر
داری می ری بی من و یادت نره مارو عزیز
تو غروب قصه ها پا روی قلب من نریز
داری می ری بی وفا از شهر من با اون چشات
کاشکی یادت میومد یکی میمرد هنوز برات
داری می ری میدونم که عشق من باتو نبود
توی شهر قصه ی من یکی بود عشقی نبود
داری می ری راستی و دروغ میگن یارم میای
یادته می گفتی که تا آخرش باهام میای ؟!
داری می ری و می میرم ، جونمم برای تو
روی قبر من بخون جوون بود و فدای تو
نوشته های دیگران()