مهرداد ::
پنج شنبه 87/4/6 ساعت 12:47 عصر
چشماتو ببند و آروم اسممو صدا بزن
تا که با تبسمت تنها بشی خدای من
چشماتو ببند که آتیش می زنه نگاه تو
هستی و راستی و مستی ، عاشق خسته ی تو
چشماتو ببند که از تو روح شب تازه بشه
مشق خط خورده ی زندگی من ساده بشه
چشماتو ببند بذار رو شونه هات گریه کنم
جونمو هدیه کنم به گونه هات بوسه کنم
چشماتو ببند ولی نبند که من یه خسته ام
توی شهر قصه ی دل من فقط یه عاشقم
نوشته های دیگران()